Web Analytics Made Easy - Statcounter

صراف یزد گفت: آرشیو‌ها اغلب دولتی و یا بخشی از آن‌ها شخصی هستند و دسترسی به آن‌ها سخت است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو - فاطمه یگانه؛ هزار و یک شب بلدیه را به تماشا بنشینید، جلوه‌هایی از شهر یزد خواهید دید که شاید تصاویر جدیدی نباشند تا شما را مسحور خود کنند، اما بی‌گمان از شکوه بنا‌های خشتی به وجد خواهید آمد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نمونه‌ای از آن را می‌توان مسجد جامع یزد، گفت.
سکانس‌هایی با سخنان استاد دانشکده‌ی هنر و معماری، کارمند ستبق سال‌های گذشته‌ی شهرداری و شهردار اسبق یزد، سپری می‌شود. کارگردان قصد نداشته معماری و بافت شهر را از موضوع اصلی، جدا بداند.

می‌توان گفت اطلاعات مختصری که از نهاد بلدیه بودن تا شهرداری شدن آن در ۳۷ دقیقه به مخاطب داده می‌شود، برای کسب آگاهی نسبی، مناسب است. در روزگاری که کمتر کسانی حوصله می‌کنند به سمت تاریخ مملکت خود و تجربیات گذشتگان بروند، چنین مستندی با موضوعی جزئی و مشخص تاریخی، حکم یک قرص اطلاعاتی را دارد.
روند مستند کسل کننده نبود هرچند که گاهی مخاطب را عجول می‌کرد که زودتر بخواهد نتیجه‌ی کار را ببیند. «هزار و یک بلدیه» را نمی‌توان صرفا مستندی تاریخی دانست که گذری بر فرهنگ و وضعیت اجتماعی نداشته است. درواقع در این مستند سعی شده به مسئلات فرهنگی و اجتماعی نیز پرداخته شود؛ به عنوان مثال از بالا رفتن ساختمان‌هایی می‌گوید که چهره‌ی شهر را از اصول چندین ساله‌ی خود خارج ساخته است، یا از ساختن جاده‌ها و خیابان‌هایی حرف می‌زند که همخوانی با بافت شهری قدیمی یزد ندارد. باید اشاره کرد، آنچه که مخاطب را از کسل شدن در جریان روند یکنواخت مستند بازداشت، شاید همان تصاویر از کوچه و پس‌کوچه‌های شهر و بنا‌های تاریخی یزد بود.

احمد صراف یزد در گفتگو با خبرنگار دانشجو درباره‌ی هدف خود از ساخت مستند در ژانر تاریخی گفت: همیشه برایم مستند‌های تاریخی خیلی جذاب بوده که یک موضوع و قصه تاریخی را روایت میکنند. سعی کردم در مستند‌هایی که ساختم، هرچند کوتاه، به یک موضوع تاریخی هم اشاره کنم. چون فکر می‌کنم، این به آن موضوع سندیت میدهد و میتواند جذابش کند. البته که باید به سمت و سوی آن برویم که بتوانیم این قصه‌ها را خیلی جذاب تعریف کنیم تا مخاطب بهتری داشته باشد.

همچنین در پاسخ به آن که مخاطبان این ژانر را چطور می‌بینند، بیان کرد: شخصا فکر می‌کنم این ژانر مخاطب خوبی دارد، حداقل در این دو اکرانی که برای فیلم من اتفاق افتاد، دیدم که مردم دوست دارند. آدم‌ها می‌آیند و فیلم می‌بینند. البته که اینجا کمی مخاطب حرفه‌ای‌تر هست، ولی اگر بخواهیم مخاطب عام‌تر بگوییم، ما اساسا مسئله‌ی اکران داریم و نمی‌دانیم چقدر آدم‌ها قرار است بیایند و در سینما فیلم مستند تاریخی ببینند. ما همیشه مستندهایمان در تلوزیون پخش می‌شود، اینجا می‌توانیم ببینیم که چقدر مخاطب داشته است. فکر میکنم که قطعا می‌تواند مخاطب خودش را داشته باشد و برای مردم می‌تواند جذاب باشد اگر که خیلی خوب بتوانیم آن موضوع تاریخی را تعریف کنیم.

این کارگردان نظر خود را راجع به میزان حمایت از موضوع تاریخی، اینطور مطرح کرد: فکر می‌کنم حمایت از موضوع تاریخی به نسبت خوب بوده، ولی قطعا این حمایت کم است. چون ما طی این سال‌ها یک موجی از حمایت‌هایی از فیلم‌هایی که نمی‌خواهم بگویم موضوعات اجتماعی، ولی خیلی به این سمت و سو رفتیم؛ و این بایستی برای موضوعات تاریخی که بالاخره بخش مهمی از فرهنگ و هویت کشورمان است، اتفاق بیوفتد. البته ما سراغ یکسری موضوعات هم رفتیم که بین‌المللی بودند و یک قصه تاریخی را روایت می‌کنند، بایستی از آن‌ها هم حمایت بشود. با این که فکر میکنم این حمایت کم بوده، ولی تا همین جای کار هم اتفاقات خیلی خوبی رخ داده و واقعا دستمریزاد گفت که تا اینجای کار جلو آمدند. امیدوارم که همه‌ی جا‌هایی که دستی دارند و می‌توانند کمک کنند فیلم مستند تاریخی ساخته بشود، آن‌ها هم احساس نیاز کنند و به این مسئله ورود کنند.

وی همچنین در رابطه با سختی‌های ساخت " هزار و یک شب بلدیه" افزود: مهم‌ترین و سخت‌ترین قسمت کار موارد آرشیوی فیلم است. یعنی در فیلم‌های مستند تاریخی، همیشه با کمبود یا نبود آرشیو تاریخی مواجه هستیم. آرشیو‌ها اغلب دولتی هستند و دسترسی به آن‌ها سخت است. بخشی از آن‌ها هم شخصی هستند و دسترسی به آن‌ها هم دشوار است. ساخت مستند هزار و یک شب بلدیه، یک سال و سه ماه طول کشیده و بخش عمده‌ای از این زمان را، پیدا کردن آرشیو‌ها گرفت. فکر می‌کنم اگر ما بتوانیم یک فضایی یا یک سازمانی یا یک فرصتی فراهم کنیم که موارد آرشیوی در جای مشخصی جمع آوری بشود، خیلی کمک کننده است. سازمان اسناد، کتابخانه ملی و فیلمخانه ملی هستند، ولی برای کسانی که در شهرستان کار می‌کنند ساخت مستند‌های تاریخی فوق‌العاده کار سختی است که من هم از این قاعده مستثنی نبودم.

صراف یزد در پایان از نگاه خود نسبت به جشنواره سینما حقیقت، اینگونه گفت: جشنواره سینما حقیقت، تنها جشنواره‌ی معتبر مستند در ایران، درحال کار و فعالیت است و می‌توانم بگویم تنها محفلی است که ما مستندسازان می‌توانیم سالی یک بار دورهم جمع بشویم و فیلم‌های همدیگر را ببینیم که این اتفاق خیلی مهم و مبارک است. فقط این که من تنها چیزی که خیلی دوست دارم اتفاق بیوفتد، این است که خیلی از مستندسازان که در شهر‌های ایران دارند زندگی می‌کنند و واقعا آدم‌های حرفه‌ای هستند، فرصت حضور در جشنواره سینما حقیقت را به دلایل خیلی زیادی ندارند . امیدوارم که جشنواره فرصتی را فراهم کند، الان در چند شهر قرار است بعد از اکران در تهران، چند مستند منتخب اکران بشود. کاش بشود یک فضایی فراهم بشود که این‌ها را به اداره‌ها کل ارشاد بفرستند و مسئولی مشخص شود و این فیلم‌ها در یک یا دو روز اکران بشوند، اختصاصا به چند شهر و چند فیلم منتخب هم ختم نشود و ما بتوانیم مجموعه بزرگتری از فیلم‌ها را ببینیم؛ که این اتفاق می‌تواند خیلی کمک به رشد و ارتقای سینمای مستند ایران کند.

طبیعی است که با، بالا رفتن جمعیت و تقاضا در زمینه‌های گوناگون، همچنان نمی‌توان از اصول و اسلوب گذشته پیروی کرد، اما می‌توان درکنار برطرف کردن نیاز‌های موجود مانند مسکن، بافت قدیمی شهر و عناصر ملی و کهن را حفظ کرد. چراکه تاریخ، سند دارد، بخشی از سند‌های آن نیز، همین بنا‌های تاریخی و خشتی هستند که چندصد سال است، روح زنده‌ی ایرانی خود را حفظ کرده‌اند.

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: مستند مستند حقیقت جشنواره مستند حقیقت یزد مستند تاریخی موضوع تاریخی فکر می کنم هزار و یک آن ها هم فیلم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۴۵۷۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«کمی دیرتر» به چاپ هفدهم رسید

این اثر که از چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار تشکیل شده، نگاهی متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه امروز است. رمان با یک اتفاق شگفت و غریب آغاز می‌شود، جشن نیمه‌شعبان و مجلسی پرشور و بسیاری که فریاد «آقا بیا» سرداده‌اند… در این میان جوانی و فریادی که: «آقا نیا…» این شروع جذاب ما را با شخصیت‌هایی آشنا می‌کند که همه مدعی انتظارند اما وقتی هنگام عمل می‌رسد و هنگامه عمل به شعارها می‌رسد، آن نمی‌کنند که می‌گفتند. رمان در فضایی مکاشفه‌گونه و بی‌زمان پیش می‌رود و مواجه همه آدم‌ها را می‌بینیم با قصه ظهور… و کشف چرایی «آقا نیا» ی جوان.

شجاعی در این رمان همه اقشار و همه آدم‌ها را با بهانه‌هایشان برای نخواستن امر ظهور، دقیق و ظریف معرفی می‌کند. تا آنجاکه حتی به راوی هم رحم نمی‌کند و در فضایی بسیار بدیع، خودش را هم در معرض این امتحان می‌گذارد. نویسنده در «کمی دیرتر» همه آفت‌های انتظار را با شخصیت‌های قصه‌اش برای مخاطب روایت نمی‌کند، بلکه به تصویر می‌کشد و نشانش می‌دهد… انسان‌های مدعی انتظار و منتظر ظهور غریبه نیستند؛ خودمانیم و شجاعی در رمانش به خوبی به این زبان دست یافته که وقتی از هر قشر و صنف و گروهی یک نمونه آورده با مصادیق کار ندارد و در پی اثبات شمول ادعایش است.

نویسنده در پایان همه موشکافی‌ها در نقد منتظران به دنبال آن است که مخاطب منتظر واقعی را بشناسد و ببیند که انتظار به فریادهای بلند «آقا بیا» نیست؛ به دلی است که برای حضرت می‌تپد و اخلاصی که میان زندگی جاری است و آقایی که خودش به دیدار منتظرانش می‌آید…

خدیجه زمانیان یزدی

دیگر خبرها

  • فیلم| رونمایی از ۴۰۰هزار سند خلیج فارس در آرشیو ملی هند
  • وقتی سرگرمی، قربانی بزرگ شعار دادن می‌شود /چرا «نون خ» در فصل پنجم مورد استقبال قرار نگرفت؟
  • رونمایی از ۴۰۰ هزار سند خلیج فارس در آرشیو ملی هند
  • نسبت ما با فضای مجازی چگونه است؟ / تلاش «شبکه» برای ایجاد پرسش
  • ۱۳ میلیون دلار برای القای تاریخچه ترور و کشتار به ایران و مذهب شیعه | جعل تاریخ در سریال حشاشین
  • کارکرد انتقادی و راهبری فیلم های مستند کمرنگ شده است
  • «کمی دیرتر» به چاپ هفدهم رسید
  • ربیعی سرمربی پایه‌های ذوب‌آهن شد!
  • بحران ادبیات داریم
  • کاش تلویزیون، این مدلی نبود